ااز آن تو بودم تو مال کی من به فکر تو بودم تو یار کی
......
در این شهر شلوغ همه هستند و هیچ کس نیست.من تنها قدم زنان به سمت جلو در جا میزنم،اما دریغ از رخ آشنایی که در چشمانم رونمایی کند.
خداوندا تو که آگاهی،بیگناه .....
بیگناه رفتی ای جانم عشق تو کرد ویرانم
میدانی دیوانه ات بودم میدانی که عاشقت بودم
........
آی سهراب کجایی که قایقت را ساختم با کلی ذوق،به آب انداختم
.......
طی مراسمی در روز یکشنبه 27/7/93 با حضور دکتر ضیایی سر پرست پردیس ، انتخابات انجمن های فناوری اطلاعات و کانونها برگزار شد. دکتر ضیایی .....
زمان وفاتم مرا در تابوت سرد و مرده نگذارید.مرا به دست باد رها کرده تا که روحم به آرامش برسد.توان مرا در یک تابوت سرد و مرده نگذارید،شاید که ناتوان شده باشد اما حس خواهد کرد کارهایی که با او کرده اید.ای دوست داران من مرا به دست باد بسپارید،میدانم که کار سختی است،میدانم میخواهید یک نماد برای به یاد ماندن من باقی بماند،اما من به چیزی بیشتر از یک نماد محتاجم.من محتاجم به آزادی،من محتاج هستم به یک دنیای جدید که در آن دنیا آدما بخاطر چیزهای کوچک دروغ های بزرگ نگویند،بخاطر کارهای کوچک گناه های بزرگ نکنند، بخاطر آشنایی های کوچک حسادت نورزند،با یک دیدن کوچک عاشق نشوند،بخاطر خواستن کوچک کار احمقانه ای نکنند.اینهاست که زندگی را از نو میسازد.اینهاست که روح را آزاد میکند و اینهاست که شب و سیاهی را به صبح و روشنایی تبدیل میکندو دل همانند روزی که در درگاه خداوند توبه کرده است صاف میگردد.
منصور عبدالله زاده فردایی روشن تر در راهه